ارزش یابی کیفی، چرا؟
اشاره
امروزه بحث ارزش یابی، یکی از مباحث داغ و به روز مجالس علمی تعلیم و تربیت است. استادان فن و صاحب نظران، مراکز عملی- پژوهشی و تحقیقاتی، پایان نامه های مرتبط با موضوع دانشجویان، جلسات و نشست های مدیران مدارس – معلمان دوره ی ابتدایی وحتی دوره های راهنمایی و متوسطه – کلاس های آموزش خانواده و مجلات رشد، نشریات روزانه، هفته نامه ها، ماه نامه ها، صدا و سیما، سایت ها، همه و همه، به گونه ای به این موضوع پرداخته اند که این خود نشان از دقت و حساسیت آحاد جامعه نسبت به پدیده های پیرامون خود دارد. بررسی سوابق موضوع طی یک دهه ی اخیر نشان می دهد، عوامل متعددی باعث طرح موضوع، پی گیری و در نهایت تصمیم گیری برای تغییر نوع و روش ارزش یابی در آموزش و پرورش شده است؛ از جمله آن که :
• تقریباً بین مراکز علمی اتفاق نظر وجود دارد که عمق یادگیری و ماندگاری آن بین دانش آموزان و دانشجویان بسیار کاهش پیدا کرده و سطح سواد به مرور کم رنگ تر و سحطی تر می شود.
• دانش آموزان و دانشجویان قادر به کاربردی کردن بسیاری از آموخته های خود در زندگی روزمره نیستند.
• علاقه مندی به حضور در مدرسه،علاقه مندی به کتاب، مطالعه و پژوهش رو به کاهش است.
• انتظار جامعه از خروجی های نظام تعلیم و تربیت برآورده نمی شود و همه به نوعی از برون دادهای آن رضایت خوبی نداشته و ندارند.
• معلمان به سمت کلیشه ای کار کردن سوق پیدا می کنند.
• دانش آموزان به دنبال یادگیری و پاسخ گویی کلیشه ای مطالب علمی هستند.
• امتحانات به موضوعی اضطراب زا و نگران کننده برای دانش آموزان تبدیل شده است.
• بسیاری از خانواده ها در طول سال تحصیلی، به ویژه در ایام امتحانات، خود و فرزندانشان را تحت فشارهای روحی و روانی قرار می دهند و محیط حاکم بر هر دو محیط، محیطی تنش زا، حساس و استرس آفرین شده است.
• فعالیت های متعدد دانش آموز، بدون توجه به نتایج حاصل از آن، کمتر و یا هیچ گاه مورد توجه قرار نمی گیرند.
• سرنوشت دانش آموز به نوع سازمان دهی، توانایی و عملکرد او در ایام امتحانات بستگی دارد و تقریباً فعالیت ها، کوشش ها، مطالعات طول سال تحصیلی، خارج از کلاس درس و خارج ازمحیط مدرسه، به نوعی مورد بی مهری قرار می گیرد و به فراموش سپرده می شود.
• داشتن نمرات سطوح بالا به ویژه 20، همیشه برای دانش آموز و خانواده آرزویی بدون منطق است.
• تفاوت های فردی دانش آموزان در فرایند تحصیل و در پاسخ گویی به امتحانات، به مقدار قابل توجهی نادیده گرفته می شود و یا می توان گفت فراموش می شود.
• دانش آموزان با یک خود ارزیابی صحیح، قادر به کشف نقاط قوت خود نیست وسایر افراد مؤثر نیز او را آن طور که شایسته است، مدد و یاری نمی کنند.
• نقاط ضعف دانش آموز بیشتر در معرض دید اولیای مدرسه، خانواده و جامعه قرار می گیرد.
• باز خوردهای ارائه شده به خانواده و دانش آموز، برای آنان راه گشا، برانگیزاننده و تقویت کننده نیست و نمایی از نقاط قوت و ضعف واقعی او را به منصه ی ظهور نمی گذارد. کتاب درسی، معلم و مدرسه، آن طور که باید، محبوب دانش آموز نیستند.
• ویژگی های روحی و حتی جسمی دانش آموز، توانمندی تحلیل و دریافت درستی از ملاک ها و معیارهای مورد استفاده از نظام ارزش یابی را ندارند و ملاک ها نیز با این ویژگی دارای تناسب مطلوبی نیستند.
• تحقق اهداف متعدد و جامع آموزش و پرورش، به نحوی مورد غفلت قرار می گیرد و توجه اساسی روی اهداف علمی و دانشی است.
• جنبه های متفاوت وجودی دانش آموز در تیررس فعالیت های مدارس قرار نمی گیرد و از بین حیطه های عاطفی – رفتاری و شناختی، صرفاً این حیطه ی شناختی است که به طور مرتب بمباران و ارزیابی می شود.
• مدرسه ماکتی از محل زندگی واقعی نیست تا در آن دانش آموزان، تعامل با یکدیگر، مسئولیت پذیری و انتقادپذیری، امکان دفاع از خود و شیوه های آن، نظم و قانون پذیری، رعایت حقوق دیگران و ... را به معنای واقعی درک و رعایت کنند.
• و اگر دانش آموز نسبت به موارد فوق حساس و فردی بود قانون مدار، مسئولیت پذیر، حق شناس، منظم، مؤدب در گفتار و رفتار و ... این ویژگی ها درسرنوشت تحصیلی او تأثیرچندانی نداشت.
• کمتر دفتر انضباطی را می بینید که در آن رفتارها، گفتارها کنش های مثبت مورد توجه قرار گرفته و در دفتر ثبت و به اطلاع اولیا رسیده باشد.
• بیشتر، وقتی اولیا به مدرسه دعوت می شوند که فرزندانشان دچار اشکالی شده باشد. در حالی که کمتر سراغ داریم، ولی دانش آموزی به خاطر مطلع شدن از توانمندی ها، و ویژگی های مثبت عملکردی و رفتاری به مدرسه فراخوانده شده باشد که در آن صورت پدر یا مادر در پوست خود نخواهد گنجید. نه تنها رابطه ی عاطفی او بافرزندش به شدت تقویت خواهد شد، بلکه موقعیت دانش آموز در مدرسه و خانواده بسیار بسیار ارتقا خواهد یافت، بی نظیر ترین تحول در رفتار و کردار دانش آموزان اتفاق خواهد افتاد و در انجام کارهای درست و بروز رفتارهای مطلوب، از همدیگر سبقت خواهند گرفت.
• در نظام ارزشیابی کمّی، دانش آموزان بیشتر با یکدیگر مقایسه می شوند. این کار اثر نامطلوبی بر روح و روان آن ها خواهد داشت، در حالی که منطق حکم می کند و مبانی دین بر آن تأکید دارد که هر کسی باید با خودش مقایسه شود. اعمال کسی به پای دیگری نباید نوشته شود. به هر حال، با توجه به موارد فوق که می توان گفت از خلأهای موجود در نظام آموزشی و تربیتی است، یکی از عوامل موثر یا حساس و سوق دهنده ی مسائل در سطح مدارس، شیوه ی ارزش یابی و سنجش است که باید به جای انجام مرحله ای، نوبتی، ترمی و هزار چندگاه، به صورت دائم و همراه فرایند یاددهی – یادگیری حرکت کند. هر جا هم انحراف از اهداف، برنامه ها و راهبردها را مشاهده کرد، آژیر خطر را به صدا در آورد. البته این امر به مبانی علمی، شیوه های کارآمد عملی و مجریان توانمند و دلسوز نیاز دارد که به نظر می رسد در نظام آموزش و پرورش کشور کم نباشند.
رشد آموزش ابتدایی
مرکز یادگیری سایت تبیان - گردآورنده: شکوفه باصری
تنظیم: نوربخش